تنم را نه در تابوت بگذاريد نه موميايي كنيد . در خاك ايران قرار دهيد تا تكه تكه بدنم قسمتي از خاك ايران شود.
کورش کبیر
| ||
|
کوروش زمانی که برای متحد کردن اقوام و تیره های گوناگون ایرانی و
ساختن کشوری نیرومند به دریای پارس رسید،از ساحل نشینان و داستان های زیادی درباره این دریای بی کران شنید: کوروش شنید که هر شب عروسان زیبای دریایی مثل خورشید و ماه از دریا بیرون می ایندو در ساحل به خنیاگری می پردازند و اواز ان ها ان چنان لطیف است که هر شنونده ای را مدهوش میکند و هر صبح این پریان دریا دوباره به داخل اب می روند و بین امواج گم می شوند. با شنیدن این حرفها کوروش سپاهیانش را در فاصله ای از دریا مستقر کرد و خودش به همراه یک راهنما دریا روانه ساحل شد.او دید که حوریان یا پریان دریایی پایین تنه ای مانند ماهی و بالا تنه ای مثل انسان داشتند.زیبارو بودند و با موهایی بلند و سیاه و خوش اوا و خوش اواز و از غروب افتاب تا صبح در ساحل دریا به سر می بردند و گاهی به نغمه سرایی مشغول می شدند.صحنه بزم پریان ان چنان او را از خود بی خود کرد که صبح: به استاد کشتی چنین گفت شاه که کشتی درافکن بدین موج گاه در این اب شوریده خواهم نشست که رازی خدا را در این پرده هست نظرات شما عزیزان:
salam,vebe khoobi dari
be vebe ma ham sarbezan va nazar bede ![]() ![]() |
|